عشق زيباست

شكست تاوان پـــــــــــــــــــــــــــــــريدن با بعضي هاست... لعنتــــــــــــــــــــــــ*ب*اين*دوست داشتــــــــــــن لعنتـــــــــــــــ *ب*اين*ع شـــ ق

نوشته شده در دو شنبه 24 خرداد 1395برچسب:,ساعت 19:37 توسط ✔✌✔| |

اخرين باري ك همديگرو ديديم

بهم گفت ك چرا تو توي حرفات بهم نميگي عشقم

تقريبا ي ماه پيش بود

تصميم گرفتم منم عشقم رو بهش نشون بدم ولي

ميدونستم اوني ك عشقشو ابراز ميكنه زودتر ميتونه دل بكنه

اما اوني ك ابراز نميكنه و عشقشو تو دلش نگه ميداره نميتونه ب راحتي دل بكنه

نميتونه

ي ماه بعد دوباره ديدمش

وقتي باهم حرف زديم

من:سلام عزيزم خوبي؟

اون:سلام بد نيستم

من:چ خبرا

اون:هيچي جز اينكه...      وسكوت كرد

من:جزاينكه چي؟

اون:ميخام ي چيزي بهت بگم ولي ميترسم 

من:از چي؟         انگار ميدونستم چي ميخواد بگه ولي...

اون:من ديگه نميتونم باهات باشم نميتونم 

من:چي شده عشقم چي داري ميگي ديونه شدي؟

اون:لبخند زد و اشك تو چشاش حلقه شد دويد و همونطور ك داشت دور ميشد 

ب پشت سرش نگاه ميكرد و بادستش نشونه ي سكوت رو بهم نشون ميداد و

اروم اشكاشو پاك ميكرد...

روزام با درد ديدنش گذشت 

دوسه ماه بعد عروسي دوستم دعوت بودم

از ي طرف خوشحال بودم ك دوستم داره ازدواجميكنه

از ي طرفم دلشكسته ك اگه من از عشقم جدا نشده بودم حالا عروسي منم بود

رسيدم در تالار

رفتم تو همه ميرقصين

منتظر عروس دوماد بودن

تا اينكه اون لحظه فرا رسيد

واي چقد خوشگل شده بود دوستم

مباركش باش گل من كنار دوستم چقد بهم ميومدن 

مباركت باش دوستم  

عشق مباركت باش دوستم...

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 20 خرداد 1395برچسب:,ساعت 11:46 توسط ✔✌✔| |


Power By: LoxBlog.Com